دهکده ایرونی

بعضی آدمها خیلی آدم اندخیلی بیشتر از معمول این روزگارآنقدر که به خودت، به این روزها، به این شهر، به این مردم مدام و مکرر شک می کنیآنقدر خالص و عجیب اند که یک چیزی توی قلبت جابجا می شود انگاریک چیزی که گم شده است و گاهی گداری یکی بیدارش می کندبعضی آدمها خیلی خوبند، آنقدر که دلت می خواهد بنشینی و همه غصه ها و خنده هایت را ، همه آرامش و زندگی ات را فدایشان کنیدلت می خواهد بنشینی و نگاهشان کنی تا دلت خنک شودبعضی آدمها آنقدر آدمند که همه بدی ها را از یادت می برند... دهکده ایرونی ...

 

‏تا وقتی کسی در کنارت هست، خوب نگاهش کن!

گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت می گذارند...

 

دهکده ایرونی ...

هیس...!!!

بند دلت را مگشای

در بیرون آواری از طرد بر روحت می نشیند.

هیس... سکوت !!!

درد خویش را مزمزه کن زیر دلت

به درونت خیره شو

و با خدای خویش دردت را بگریا.

هیس...سکوت !!!

بنگر نور خدای را،

روحت در آرامش خمیده،

بیرون در تو حذف میشود.

هیس...!!!

دهکده ایرونی ...

ساکت و

سرد و

تیره.

پریده وز خوابی دوشین 

سقف اتاق را نظاره میکنی 

که انعکاس درون توست 

و چون به درون خویش به نظاره بنشسنی دنیا را، 

پر اختلاط و 

گرم و 

روشن.

بوی خدا همه جا را پر کرده است.

دهکده ایرونی ...

پائیز شد و مدرسه ها باز شدن یه عده بچه میرن دبستان یه عده هم کودکستان.شکر خدا اینجام  یکم بزرگونه تر میشه.خدافظ کودکان سرزمینم مشقاتونو خوش خط بنویسین...

دهکده ایرونی ...